هوا بس ناجوانمردانه سرد است
اگه میتونی منو بگیر
من بلدم کتاب بخونم
مامان و بابا خیلی تلاش کردند که من به کتاب علاقه پیدا کنم. تو این یه مورد هم تلاش هاشون جواب داده. شاید هم عشق به کتاب در من ارثی باشه کی میدونه؟ خلاصه که صبح تا شب کتاب هامو می آرمو میدم که برام بخونند. اگر کسی هم نباشه خودم میخونمشون. حتی من برای عروسک هام هم کتاب میخونم. می بینید که... اینجاش خنده دار بود ، دارم میخندم. خرگوشه و سنجابه هم کنارم خوابیدند و دارند به قصه من گوش میکنند. ...
نویسنده :
فاطمه
11:48
نی نای نی نای
من چون خلاصه دختر خانوم هستم توی جشن دایی حسن نی نای نکردم اما وقتی برگشتم خونه مان جون کلی نی نای کردم. ...
نویسنده :
فاطمه
11:48