زهرا زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 روز سن داره

زهرا فرشته کوچک من

دد دد دد دد

دیروز جشن عقیقه مه یار جانم بود. البته هنوز کوچولو هستش اما من هر وقت میبینمش با دست به مامان نشونش میدم و درباره اش حرف میزنم. این روزها به شدت وروجکتر از قبل شدم. شدم زلزله. کلی هم سخنرانی میکنم. با تلفن حرف میزنم اما خوب حرف هایی که مامان بابا منتظرشون هستند رو نمیگم. ده ماهم که بود مامان و بابا میگفتم. اما الان نمی گم. با دد همه جور کلمه و جمله ای میسازم و واسه خودم شعر میخونم. دد دد دد دد دیروز اول با یه بچه دوست بودم بعدش با هم کتک کاری کردیم. البته بابا خیلی به من افتخار کرد که من نی نی رو زدم. ...
2 آبان 1390

دختر آسمونی

سلام چهارشنبه رفتیم نمایشگاه رسانه های دیجیتال. خیلی خوب بود این عکس هم یادگاری گرفتیم.من فرشته شده بودم. دیروزر هم مامان برام یه عالمه سی دی خرید. ...
2 آبان 1390

من امروز 17 ماهم تموم میشه.

این روزها من به مامانم در پهن کردن و جمع کردن سفره کمک میکنم. ظرف ها رو میذارم توی ماشین ظرفشویی. آشغال رو میاندازم تو سطل آشغال. جوراب های بابا روو میاندازم تو ماشین لباسشویی. وقتی دستشویی میکنم میرم کنار دستشویی و وقتی دست و صورتم کثیف میشه میرم تو آشپزخونه کنار ظرفشویی. باید حتما تو رختخواب خودم بخوابم و ملحفه ام رو بکشم روی خودم. غذامو خودم بخورم و همینطور اب رو. موقع نماز هم جانمازم رو از اتاق میارمو پهن میکنم و هی سجده میکنم. بعدش هم انمازها و سجاده هامو میبرم میذارم تو اتاق سر جاش. صدای اهنگ هم بشنوم نانای نای میکنم. ...
2 آبان 1390