زهرا زهرا ، تا این لحظه: 14 سال و 2 روز سن داره

زهرا فرشته کوچک من

نی نی ها وقت خوابه

1390/9/23 9:56
نویسنده : فاطمه
337 بازدید
اشتراک گذاری

آخه من چی کار کنم از دست این مامان و بابا؟

دیشب من بعد از اینکه رفتم دستشویی خوب دوست نداشتم پوشک بشم و میخواستم همش بازی کنم. به من چه که ساعت 9:30 بود و مامان و بابا استرس گرفته بودند که من بخوابم. مامان فکر کرد یه ایده بزنه و رفت نی نی من رو آورد و گفت که میخواد پوشکش کنه و بعد لباسهاش رو عوض کنه و بخوابوندش.

خوب من هم از این بازی خوشم اومد . تازه اون نی نی من بود نه نی نی مامان و بابا. من هم همش نی نیم رو پوشک کردم و خوابوندم. راست میگفت دیگه مامان وقت خواب نی نی رسیده بود دیگه.

بعدش بابا منو صدا کرد که نی نی منو پوشک کنه( اما وقتی رفتم  پیشش دیدم میخواسته منو گول بزنه و منو بخوابونه. من هم گول نخوردم نی نی جونم رو هم بهش ندادم.!!!!!!!!!!!

آخرش اما مامان رفت یه نی نی برداشت و هی بوسش کرد و رفت توی سالن و هی گفت من این نی نی رو دوست دارم و میخوام بخوابونمش و لباسش رو عوض کنم. خوب من هم حسودیم شد دیگه . نمیدونم از کجا یه نی نی اومده بود خونه ما. آخه اصلا صدای زنگ  در نیومده بود. من هم بدو بدو رفتم دنبالش که نی نی رو ببینم که مامانی دوستش داره. اما فکر میکنید چی دیدم؟ مامان خرگوشه رو بغل کرده بود و فکر میکرد نی نی رو بغل کرده. من تصمیم گرفتم خرگوشه رو هم پوشک کنم که ...!!!!!!!۱

که بله دیگه صبر مامان تموم شد و برق ها رو خاموش کرد و گفت باید حتما آماده خواب بشم و... اه آه گریه کردم.

مامان خیلی بد بود که گریه منو جدی نگرفت و ادای گریه منو درآورد و باعث خنده من شد. این کار خوبی نیست که وسط گریه آدم رو جدی نگیرند و باعث خنده آدم بشند. حالا اشک آدم خوب درنیاد دلیل نمیشه که...

بابا هم که بعد از فرار من از اتاق از خدا خواسته گفت که دیگه اون از دستش کاری بر نمیآد و فقط میتونه واسه مامان دعا کنه و رفت که بخوابه!!!!!!!!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)